شب های بی قراری
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        








جستجو





  دلنوشته بعد از راهیان نور   ...

بسم الله الرحمن الرحیم

دلنوشته از راهیان نوری که رفتم

دلم تنگ است/
دلم برای رَمل های روان فکه تنگ است
دلم برای ضیافت باد طلايیه تنگ است
برای افتاب گرم هویزه تنگ است
دلم برای غروب زیبای شلمچه تنگ است

چند ماه است از سفر آمده ام ،پس چرا هنوز هواییم؟
چرا هنوز دلتنگم؟؟
چرا هنوزباذکر نام شلمچه دلم میشکند؟
چراهنوز دلم با اسم شهید پرمی گیرد؟
خدا جون چرا من باید در جهنم باشم ودلتنگ بهشت بمانم؟؟
خدایا:زندگی من به دو بخش تقسیم شده… قبل از راهیان نور،
بعد از راهیان نور
کاش همیشه در همان بهشت می ماندم…
کاش هرگز،پا به این جهنم نمی گذاشتم
اما حیف …حیف که همیشه رؤیا هایم خیالی است.َ

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت



[شنبه 1396-09-25] [ 10:28:00 ب.ظ ]





  دلنوشته   ...

 

در ساحل ماسه ای باخدا قدم می زدم ،به پشت سرم نگاه کردم
جاهایی که از خوشی ها با هم حرف زده بودیم دو رد پا بود .
وجاهایی که از سختی ها حرف زده بودیم جای یک رد پا بود
به خدا گفتم در سختی ها در کنارم نبودی؟
گفت آن رد پایی که می بینی من هستم .
تورا در سختی ها به دوش می کشیدم

بی نظیری خدای من

موضوعات: شهدا, دلنوشته  لینک ثابت



[سه شنبه 1396-09-21] [ 01:43:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما